مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
مـبهـوت این آئـیـنهانـد اخـتـر شـناسان شمس الشموسی سیرتان، گوهرشناسان پــروانـههـای روزهدار و دائـم الـذکـر یاهـو کـشان بینـشان، حـیـدر شناسان گـل پـونـههای دست بر پـهـلـو گرفـته دریا دلان، شوریدگان، کـوثر شناسان عارفترین مردان حق از روز ایجاد عـقبی شناسان و صف محشر شناسان الـیـاسهـا و خـضرهـای جـادۀ عـشـق مردان آب و خاک، بحـر و بر شناسان حــتـی رســـولان اولـوالـعــزم الــهـی ایـل و تـبـار پـاک پـیـغـمـبـر شنـاسان توفـیـق میخـواهند از حـق تا بنـوشند یک جرعه از جام علی اصغر شناسان آشــفــتــۀ خــونـش تـمــام آسـمـان هـا سـرگـشـتۀ کـویـش تـمـام سـرشـناسان حـتی سـلیـمان در رکـابـش، در پی او خیل نگـین بـازان و انگـشـتر شناسان در پـیـشـگـاه او دو زانـو مینـشـیـنـند جویـندگـان معـرفت، محـضر شناسان از اهل دل عمری سراغـش را گرفتم از محـضر لاهوتی « جعفر» شناسان تقـلید از این آیت عـظمی ضروریست دادند فتوی این چـنین، رهـبر شناسان بر روی دستان پـدر گـرم خـطابهست ای واعـظان شهـر، ای منـبـر شناسان از خستگی لبهـای اصغـر مینویسند در این کـویـر داغ، شعـر تـر شناسان آه ای رباب، آه ای رباب، ای همسر اشک ای در دو عـالـم اسـوۀ مـادر شـناسان خیس است از امّن یجیبت چشم صحرا خشکیده دریا در غم مضطـر شناسان در کـیـمیای عـشق تو درمـانده مانـدند سیمین دلان و زرگران و زر شناسان فطرس دخیلی سرخ بر گهوارهاش بست این است راه و رسم بال و پر شناسان بی مشتری ماندهست بعد از کودک تو بـازار اقــیـانـوس پـهـنــاور شـنـاسـان خورشید تو هر روز سرگرم طلوع است از مـشـرق رؤیـایـی خـاور شـنـاسـان گـشـتـند و جز نام عـلـی نـامی ندیـدند در پـهـنـۀ تــاریـخ نــام آور شـنـاسـان حق علیها غصب شد این را بپـرسید از تک تک «شبهای پیشاور» شناسان فـرزند ابـراهـیم ما را تـشنـگی کـشت ای وارثــان آب ای هــاجـر شـنـاسـان الـهـام مـیگـیـرنـد از زخــم گـلـویـش تحـریر زنها، قـاریان، حنجـر شناسان بـا پـیـکـر اکـبـر کـنـار هـم کـشـیـدنـد تـصـویـر او را لالۀ احـمـر شـنـاسـان باید دم از او زد «من المهد الی اللحد« این است فـیـض اول و آخـر شـناسان باب الحـوائج تـر از او پـیـدا نـکـردند در هر دو عـالم غـنچـۀ پرپـر شناسان |